- کمکم دارم از رحمتش مأیوس میشوم و در وجودش شک میکنم.
- مرد حسابی، چرا کفر میگویی، مگر چه شده؟
- این قدر زاری میکنم، التماس میکنم، اما صدایم از سقف خانه هم بالاتر نمیرود، چه رسد به آسمانها و خدا.
- مگر خدا کجاست که صدای تو به او نمیرسد؟
- حال و حوصلهی شوخی ندارم، رهایم کن.
- نه، قصد شوخی ندارم، فکر میکنی خدا آن بالا بالاهاست که صدایت به او نمیرسد، اشتباه نکن برادر، خدا در نزدیکی من و تو است، ما توانایی دیدن و حس کردن او را نداریم، خدا در قرآن میفرماید: (نحن أقرب الیه من حبل الورید؛ ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم) [1] با این حال پیشنهاد میکنم برویم و از دانای شهر سؤال کنیم و علت را از او بپرسم، او امام است و به منبع غیب الهی متصل، حتماً جواب را میداند.
- فکر خوبی است، موافقم، برویم.
وقتی به حضور امام سجاد علیهالسلام رسیدند پرسیدند: ای امام بزرگوار، خدمت رسیدهایم تا بدانیم علت قبول نشدن دعاهایمان چیست.
- آری، مخصوصاً من، هرچه دعا میکنم به جایی نمیرسد، مگر خدا نگفته (ادعونی استجب لکم) [2] پس چرا هرچه از او میخواهم مستجاب نمیشود... میترسم عقیدهام سست شود و بی دین از دنیا بروم. امام زینالعابدین علیهالسلام نگاه عمیقی به آن دو نفر کرد و به شمردن انواع گناهان و تأثیرات آنها در زندگی افراد پرداخت، سپس فرمود: آیا شما با دوستانتان یکرو هستید و بدگمان نیستید؟ نمازتان را سر وقت میخوانید و به تأخیر نمیاندازید؟ با کار نیک و صدقه به فقرا خود را به خدا نزدیک میکنید؟ در گفتارتان ناسزا و دشنام وجود ندارد؟ آیا شهادت دورغ نمیدهید؟ زکات میدهید و قرض خود را ادا میکنید؟ با سنگدلی دست رد به سینه فقرا نمیزنید و به یاری بیوه زنان و یتیمان میشتابید...؟ امام همین طور میشمرد و میگفت تا اینکه طاقت نیاوردم و کلامش را قطع کردم و گفتم: یا علی بن حسین، متأسفانه اهل هیچ کدام از فرمایشات شما نیستیم. امام لبخندی زد و گفت: پس از خدا چه انتظاری دارید؟ این کارها علاوه بر اینکه در آخرت گریبان گیر میشود، در دنیا نیز آثاری دارد که قبول نشدن دعا یکی از آنهاست، به حرف خدا گوش کنید تا خدا هم به حرفتان گوش دهد.