حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنم!
(دکتر علی شریعتی)
حتی خدا هم دوست دارد که بشناسندش
(دکتر علی شریعتی)
حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!
(دکتر علی شریعتی)
اگر توانستی نفهمی می توانی خوشبخت باشی
(دکتر علی شریعتی)
آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند
(دکتر علی شریعتی)
نمی دانم که در طرح بزرگ خدا من
چه نقشی دارم و چه سرنوشتی؟ ولی
این قدر مطمئنم که بی هیچ نیست.»
(دکتر علی شریعتی)
من نه. منم
(دکتر علی شریعتی)
برای انسان های بزرگ هیچ بن بستی وجود ندارد زیرا بر این باورند که یا راهی خواهم یافت و یا راهی خواهم ساخت.
(دکتر علی شریعتی)
همه این انحرافها بخاطر اینست که انسان.خود را فراموش کرده.نمی شناسد و نمی داند که کیست
(دکتر علی شریعتی)
توانا ترین مترجم کسی است که:
سکوت دیگران را ترجمه کند!
شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد…
(دکتر علی شریعتی)
هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت … دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند.
(دکتر علی شریعتی)
لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم غافل از اینکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.
(دکتر علی شریعتی)
وقتی نمی توانی فریاد بزنی ناله کن! خاموش باش. قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی.
(دکتر علی شریعتی)
اگر پیاده هم شده سفر کن،در ماندن می پوسی.
(دکتر علی شریعتی)
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است.
(دکتر علی شریعتی)
اسمم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را جدم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب می کنم.
(دکتر علی شریعتی)
چه شگفت انگیز و زیبا است که نیاز و نیایش هردو هم ریشه اند و خویشاوند!
(دکتر علی شریعتی)
فلسفه زندگی امروز دراین جمله خلاصه می شود: فداکردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.
(دکتر علی شریعتی)
آنان که می فهمند عذاب می کشند وآنان که نمی فهمند عذاب می دهند.
(دکتر علی شریعتی)
روزگاریست که شیطان فریاد می زند ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد.
(دکتر علی شریعتی)
سکوت عجب فریاد رسایی است،آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند.
(دکتر علی شریعتی)
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی با کفش های او راه بروم.
(دکتر علی شریعتی)
به زور می توان چیزی را گرفت، ولی به زور نمی توان نگه داشت.
(دکتر علی شریعتی)
خداوندا... مردم شکر نعمت های تو می کنند و من شکر بودن تو چرا که نعمت،بودن توست.
(دکتر علی شریعتی)
ای کاش ارزش در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان می نگری.
(دکتر علی شریعتی)
به پذیرفتن چیزی که پذیرفتنی نیست مومن شدن، عین خریت است.
(دکتر علی شریعتی)
هیچ وقت برای لذت بردن از زندگی و برای عوض شدن دیر نیست.
(دکتر علی شریعتی)
اجازه ندهید که محرومیت های شما، مانع استفاده از نعمت هایتان شوند.
(دکتر علی شریعتی)
محرومیت استعدادهایی را شکوفا می سازد که در خوشی ها پوشیده می مانند.
(دکتر علی شریعتی)
چه خانه سرد و احمق و بی روحی است طبیعت، که خدا از آن رفته باشد.
(دکتر علی شریعتی)
دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون! بیایید حادثه ساز و قانون شکن باشیم.
(دکتر علی شریعتی)
خدا مطلق است، بی جهت است، این تویی که در برابر او جهت می گیری.
(دکتر علی شریعتی)
اولین فضیلت انسان، نمایندگی خداوند در زمین است.
(دکتر علی شریعتی)
هر موجودی در طبیعت آنچنان است که باید باشد و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.
(دکتر علی شریعتی)
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، فاطمه دختر محمد(ص) است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، فاطمه مادر حسین است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، فاطمه مادر زینب است دیدم که فاطمه نیست.
نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.
(دکتر علی شریعتی)
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
(دکتر علی شریعتی)
دنیا را بد ساخته اند … کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری … اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …
(دکتر علی شریعتی)
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند اگر هم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق شویم و اگر با هجوم و حمله های صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت.
(دکتر علی شریعتی)
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
(دکتر علی شریعتی)
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
(دکتر علی شریعتی)
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
(دکتر علی شریعتی)
روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند
(دکتر علی شریعتی)
سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
(دکتر علی شریعتی)
من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم….
(دکتر علی شریعتی)
خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
(دکتر علی شریعتی)
هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.
(دکتر علی شریعتی)
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.
(دکتر علی شریعتی)
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .
(دکتر علی شریعتی)
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست
(دکتر علی شریعتی)
عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگی کنی .
(دکتر علی شریعتی)
اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند
(دکتر علی شریعتی)
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
(دکتر علی شریعتی)
«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
(دکتر علی شریعتی)
هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند
(دکتر علی شریعتی)
می خواستم زندگی کنم ، راهم رابستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
(دکتر علی شریعتی)
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
(دکتر علی شریعتی)
انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید
حقیقت داشته باشد
(دکتر علی شریعتی)
"تهمت و دروغ"را دشمن سفارش میدهد و منافق میسازد و عوام فریب پخش میکند
و عامی آن را میپذیرد
(دکتر علی شریعتی)
انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند.
(دکتر علی شریعتی)
انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.
(دکتر علی شریعتی)
خداوندا من با تمام کوچکی ام, یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدایی است
که من دارم و تو نداری
(دکتر علی شریعتی)
خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟
(دکتر علی شریعتی)
هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . . .
(دکتر علی شریعتی)
مادرم میگفت عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب؛
هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام
(دکتر علی شریعتی)
بزرگترین اقیانوس آرام است
آرام باش تا بزرگترین باشی
(دکتر علی شریعتی)
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد،
نمی خواهم بدانم کوزه گر از اندام بدنم چه خواهد ساخت،
ولی بسیار مشتاقم از خاک گلویم سوتکی سازد،
سوتک به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی ،
دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد،
و خواب خفتگان را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را......
(دکتر علی شریعتی)
جامعه 2 طبقه دارد:
1-طبقه ای که می خورد و کار نمی کند
2-طبقه ای که کار می کند و نمی خورد
(دکتر علی شریعتی)
تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است:یکی داشتن ویکی خواستن.
(دکتر علی شریعتی)
چقدر دوست دارم این سخن مسیح را
« از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند!»
(دکتر علی شریعتی)
دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند،یکی شورمذهبی است یکی شعور مذهبی که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد.
(دکتر علی شریعتی)
هرکس – نه تنها – به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بلکه به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است
(دکتر علی شریعتی)
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
(دکتر علی شریعتی)
خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه را که تو دیر می خواهی زود نخواهم
وهرچه را که تو زود میخواهی دیر نخواهم
(دکتر علی شریعتی)
خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست...صبر درنومیدی...رفتن بی همراه...جهاد بی سلاح...
کاربی پاداش..فداکاری درسکوت...دین بی دنیا...خوبی بی نمود…
عظمت بی نام… خدمت بی نان...ایمان بی ریا...
گستاخی بی خامی…مناعت بی غرور..عشق بی هوس ..تنهایی در انبوه جمعیت ودوست داشتن بی آنکه دوست بداند…روزی کن
(دکتر علی شریعتی)
خدایا کفر نمی گویم….
پریشانم
چه می خواهی تو از جانم !
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا !
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی
و شب ، آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه دیوار بگشایی
لبت بر کاسه مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟
خداوندا !
اگر روزی بشر گردی
زحال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت
از این بودن ، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا !
تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
(دکتر علی شریعتی)
نان
مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.
فاشیسم می گوید: رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن.
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.
اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن.
(دکتر علی شریعتی)
ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم
تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم
(دکتر علی شریعتی)
با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو
که در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش
(دکتر علی شریعتی)
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:
1ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک درجهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
3ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.
(دکتر علی